آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

آراد ...فرشته ی زیبا

هر روز بهتر از دیروز...

عزیزم نانا جونت برگشته و الان پیش من نشسته ! (هیچ وقت فکر نمی کردم به این سرعت به آرزوم برسمو به همین راحتی راجع بهش حرف بزنم ) در نبود نانا جون فقط  تونستیم بریم خونه ی دایی بابات عید دیدنی! که عکسشم تو پست قبل گذاشتم بقیه ی جاها رو به دلیل  مشغله ی کاری بابات نرفتیم همچنان! یک شب هم نسیم جون اینا رو دعوت کردیم و خوش گذروندیم ضمن اینکه شما و یاسمین با هم خوب بودید و حسابی بازی کردید به طوری که موقع خدا حافظی یاسمین کلی گریه کرد و نمی خواست ازت جدا بشه حیف که عکس ندارم از اون شب و یاسمین کوچولو که حسابی تپلی شده . جمعه ی گذشته  دعوت داشتیم مهمونی ...یه چیزی تو مایه های عروسی که من شما رو نبردم و به بابات ...
31 ارديبهشت 1394

روزهای بهاری زندگی ما

قبل از هر چیز از دوستامون بابت تایید نشدن نظرهاشون معذرت می خوام ایشالا به زودی زندگی کوچولو  این روزا همش بهت همینو می گم ! زندگی کوچولو یا بله و بلا آتیش پاره! تو هم خیلی دوست داری قروبون صدقت برم ! خودتم با خنده  تکرار می کنی آتیش پاره بله و بلا! نانا جونت پریشب با اتوبوس رفت تهران  و بعد بازم با اتوبوس از تهران رفت اصفهان ! که یعنی سر راه پیاده بشه کاشان! و الان کاشان خونه ی مامان بزرگ منه یعنی مامان خودش! همچین نانای فعالی داری شما!  از وقتی اومده تبریز که مدام یا با شما میره پارک یا خودش تنهایی قبل از اینکه ما بیدار بشیم میره کارای بانکیشو خریدهاشو  انجام میده و ما که بیدار می ...
17 ارديبهشت 1394

روزهای خوش مامان شهرزاد! به روایت تصویر

اینم عکسهای تبریز که وعده داده بودم  و خوش گذرونیهای من و مامانم در تبریز با توجه به اینکه خونه ی نانا جونت  نزدیک پل کابلیه این شد که رفت و آمد ما به رفاه زیر پل کابلی بیشتر شده 1 دقیقه راهه دیگه! اینجا هم رفته بودیم   همونجا خنده ی زورکی خونه ی مامان جون تبریزیت از اونجایی که عاشق اتوبوس شدی از رفاه برات اتوبوس خریدم خیلی دوسش داری و کلی باهاش بازی می کنی و البته تفریح این روزات اینه که پیچ گوشتی اسباب بازیتو بر داری و بیفتی به جون ماشینات و پیچاشونو باز کنی می گی "دارم تعمیرشون می کنم مثل بابا وحید " یعنی از خدامه به بابا وحیدت رفته ب...
6 ارديبهشت 1394

کوچ بزرگ...

هستی من بالا خره روزهای  دوندگی  و نقل و انتقال  به پایان رسید البته یه 10 روزی هست که به پایان رسیده ! و ما  در حال حاضر مشغول بخور و بخواب تو خونه ی  به قول شما جدید  نانا جونت اینا هستیم به همراه نانا جون  و بابا وحیدی که برای رفتن به محل کارش 6 ساعت تو راهه! برای همین دیر به دیر مجبوره بیاد تبریز.تو این خونه همه چیز عالیه ...از سکوتش بگیر تا همسایه های خوبش و محله ی شیک و آرومش و یه چشم انداز خوشگل از بالاترین طبقه ی این ساختمون (طبقه ی 4)به تپه های سبزی که روش برجهای بلند سر به فلک کشیده   تازه با همسایه پایینی هم دوست شدیم  خلاصه اینکه اینجا همه چیز بر وفق مرادست  فعلا&quo...
1 ارديبهشت 1394
1